چادرت را بتکان قصد تیمم داریم...
، راننده پایش را از پدال گاز، لحظه ای جدا نمی کند؛ همینطور که دارد بین خیل ماشین ها لایی می کشد، از دور، سیاهی چادری را می بیند و بیشتر گاز می دهد؛ وقتی به نزدیکی دختر که کنار ایستاده و قصد عبور از عرض خیابان را دارد می رسد، چنان از چند سانتیمتری او با سرعت و شیطنت عبور می کند که دخترک، وحشت زده، چندلحظه ای نفسش از ترس بالا نمی آید. دختر، همانجا که ایستاده خشکش می زند. به خودش که می آید آب دهانش را قورت می دهد و چادرش را محکم تر می گیرد و قید رد شدن از خیابان را می زند و در مسیر مستقیم، تندتند راه می رود. اصلا فراموش می کند می خواسته کجا ...
Click
To Read Full Article