داستان پشه
روزگاری در جایی دور از این جا، در زمانی پیش از این زمان ها، زنی به نام نیوک در روستایی زندگی می کرد. نیوک با این که در روستا زندگی می کرد، دلش می خواست شهرنشین شود. می دانید که، شهر با خودش ثروت و شوهرهای پول دار و خواستگارهای پول دار می آورد و روستاها همان طور که می دانید با خودشان هیچ کدام از این چیزها را نمی آورند. نیوک یعنی «یشم» یا «جواهر». اسم برازنده ای است. نیوک نه تنها خودش جواهر است ـ این دختر یک تکه جواهر است! ـ بلکه عاشق جواهرات هم هست. این، داستانی است مثل همه ی داستان های سحرآمیز دیگر. خام نشوید. این که شخصیت های داستان مان ...
Click
To Read Full Article