آدم قبل از شروع مدرسه
از یک طرف نگاه می کند می بیند تمام آن بی کاری ها و ول گشتن های باحال تمام می شود، پس ناراحت می شود، ولی از طرفی هم می بیند که تمام آن بی کاری ها و ول گشتن های بی خود تمام می شود، پس خوشحال می شود! یعنی آدم نمی داند از این که دیگر نمی تواند کله ی ظهر توی خانه از بی کاری با در و دیوار حرف بزند، خوشحال باشد یا ناراحت؟! یا این که نیم ساعت قبل از این که با در و دیوار حرف بزند، وقتی مادرش داشت با بیل از خواب بیدارش می کرد، خوب بود یا بد؟! تازه این که چیزی نیست، دو سه هفته مانده به شروع مدرسه، آدمی که با شنیدن اسم مدرسه کهیر می زد، یک طورهایی توی ...
Click
To Read Full Article